اینجا زمین است؛

دانشکده ی انشاء تن و روان

اینجا زمین است؛

دانشکده ی انشاء تن و روان

با سلام
این وبلاگ با هدف در اختیار گذاشتن متن مصاحبه های یارومه بنا شده است.در صورت کپی ،لطفا منبع را درج بفرمایید ؛وگرنه برای شما پیگرد وجدانی خواهد داشت.
توآ

آخرین نظرات

نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعری از والت ویتمن» ثبت شده است

پرواز کلاغ با نیرو محرکه سس خرمگس - آی ناخدا ! ناخدا ی من - شعری از والت ویتمن

آی ناخدا ! ناخدا ی من - شعری از والت ویتمن
=============================
به یاد یکی از اسطوره های دریا - کاپیتان قبادی
که هفته پیش رخ به نقاب خاک کشید
................
آی ناخدا ، ناخدا ی من ،
سفر دهشتبارمان به پایان رسیده است
کشتی از همه ی مغاک ها به سلامت رست ،
به پاداش موعود رسیده ایم
بندرگاه نزدیک است ،
طنین ناقوس ها را می شنویم ،
مردمان در جشن و سرورند
چشم های شان پذیرای حصار حصین کشتی است ،
آن سرسخت بی باک
امّا ای دل ، ای دل ، ای دل
وای از این قطره های سرخ خون فشان
بر این عرشه که ناخدای من آرمیده است
سرد و بی جان

آی ناخدا ، ناخدا ی من ،
برخیز و طنین ناقوس ها را بشنو
برخیز ، پرچم برای تو در اهتزاز است ،
برای تو در شیپور ها دمیده اند
برای توست این دسته ها و تاج های گل ،
این ساحل پر همهمه
این خلق بی تاب و توان نام تو را آواز می دهند ،
چهره های مشتاق تو را می جویند
بیا ناخدا ، ای پدر بزرگوار من
سر بر بازوی من بگذار

این وهمی بیش نیست که تو سرد و بی جان آرمیده ای

ناخدای من پاسخم نمی دهد ،
لبانش رنگ پریده و خاموش است
پدرم بازوی مرا حس نمی کند ،
کرخت و بی اراده است

سفر به انجام رسید و کشتی ایمن و استوار کناره گرفت
از این سفر سهمناک ، کشتی پیروزمند ،
گوی توفیق ربود و به ساحل رسید

سرور از نو کنید ای مردمان ساحل ،
طنین در افکنید ای ناقوس ها
امّا من با گام های سوگوار
ره می سپارم بر این عرشه

O Captain! My Captain
==============
By: Walt Whitman
O CAPTAIN! my Captain, our fearful trip is done
The ship has weather'd every rack, the prize we sought is won
The port is near, the bells I hear, the people all exulting
While follow eyes the steady keel, the vessel grim and daring
But O heart! heart! heart
O the bleeding drops of red
Where on the deck my Captain lies
Fallen cold and dead
O Captain! my Captain! rise up and hear the bells
Rise up--for you the flag is flung--for you the bugle trills
For you bouquets and ribbon'd wreaths--for you the shores a-crowding
For you they call, the swaying mass, their eager faces turning
Here Captain! dear father
The arm beneath your head
It is some dream that on the deck
You've fallen cold and dead
My Captain does not answer, his lips are pale and still
My father does not feel my arm, he has no pulse nor will
The ship is anchor'd safe and sound, its voyage closed and done
From fearful trip the victor ship comes in with object won
Exult O shores and ring O bells
But I with mournful tread
Walk the deck my Captain lies
Fallen Cold and Dead
 — 


,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۱
آنسه ما