اینجا زمین است؛

دانشکده ی انشاء تن و روان

اینجا زمین است؛

دانشکده ی انشاء تن و روان

با سلام
این وبلاگ با هدف در اختیار گذاشتن متن مصاحبه های یارومه بنا شده است.در صورت کپی ،لطفا منبع را درج بفرمایید ؛وگرنه برای شما پیگرد وجدانی خواهد داشت.
توآ

آخرین نظرات

نویسندگان

لحظه ها

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ

چنین بر فضای فیزیولوژی همراه در معبد انشاء بر شاگردی زمان و در اندیشه پاکی تن و به فرمان نهاد انسان و نقطه آغاز همراهان برنامه یکم چنین میباشد:

برنامه اول- بهداشت پاها و دستها به آماج روان کردن انرژی کیهان به درون بدن همراهان

برنامه دوم- پاک کردن گوشها و سوراخهای بینی و نای بر هفت تنفس طولی و آنگاه ماساژ دادن چشمها به صورت دورانی و محوری 

برنامه سوم- بهداشت دهان و دندان و زدن آب بر صورت و ماساژ دادن با حوله از پائین به بالا، از چپ به راست و میان حرکتی به واگشت و به سوی بیداری سرآگاه 

برنامه چهارم- ماساژ دادن دورانی و محوری اعضاءگردن بدن بر شمول دور گردن، دور کتفها، دور کمر، کشاله رانها، خط تقسیم دو پا، دور زانو و دور مچ پاها با حوله نمدار به جاندار

برنامه پنجم- مشت کردن دستها به طریقه کونگ فو توآ و چرخش دادن مچها به هفده باره(17) از سون دوران به راست و هفده باره به سون دوران به چپ و آنگاه به لختی کوفتن به نیت بیداری پوسته به اعضاء

برنامه ششم- بلند شدن روی پنجه پاها به هفده باره(17) و چرخش به چپ و راست و آنگاه مکثی به ذن در زمان و به سون توان همراه، دوباره چرخش و هفده باره(17) چرخش زانوها به چپ وراست ، هفده باره(17) فشار بر پاشنه و لبه خارجی پاها ، هفده باره (17)فشار بر لبه داخلی پاها به نیت توان دادن سون نیروها ، هفده باره(17) کوه کردن پنجه ها و بلند شدن به نقطه عقب پاشنه به آماج تعادل یابی به اراده همراه و آنگاه سر ریشه کردن مغز به جای پاها به زبر نیاز فشار عکس خون و مکث هفتاد(70) ثانیه ای با اراده و هفتاد (70)ثانیه به ذن و در این پیوندگاه به آغازگری حرکات و توجه به حیات پاها و دستها ، ملزم به دادن علامت به صورت به اضافه، ضربدر، موازی، مساوی،تقسیم، دورانی و نقطه یابی، براگشت توپک ثقل زمینی از مغز به نشیمنگاه در حول ستون فقرات و بیداری مدار الکتریکی و بر تنظیم کنترل اعصاب از صدوهفتادهزار (170000) نقاط انرژی آشکار و پنهان بدن همراه...

برنامه هفتم- ورود به معبد انشاء و تمرکز به جهان درون به زبر برون و به آماج هفت(7) مایه بر دقیقه های از نشستگاه تا به خود...آ

لحضه ها

• لحضه یکم...سکوت...

در اندیشه، اندیشه راهبر معبد انشاء بر تو ای همراه...

تو بزرگی بر ما و بر رازی از دیدنها و نهایتی از جهان بزرگ و توانی به نهایت اجزاء 

پس بگرد ای آفتاب هستی بخش و تو ای همراه

بی چشم اما پر نگاه بر تاریکیها...

اینگاه ستون بدن عمود بر دو اثر از مغز و نشیمنگاه به ثقل بدن در رابطه با کهکشانها و آنگاه کنکاشی بر نهایت توجه در ابهات بدن

اعماء و احشاء و حواس و احساس و از بی نهایت فرامین سلولهای مغز تا به فرمان سلولی و ژنی که به خود...آ و نقاط خود...آ از توآ

- فرق سر، نشیمنگاه و روان به دوران و برخورد دو جهان 

- فرق سر، چشم سوم یا نقطه بین ابروها و روان به دوران و برخورد دو جهان 

- فرق سر، نقطه تنفسی و روان به دوران و برخورد دو جهان 

- فرق سر، موجی به خط روان از ناف انسان و روان به دوران و برخورد دو جهان 

- فرق سر، پنجه های پاها روان به دوران و برخورد هنجار انرژی از دو جهان 

- پنجه های دستها از درک تبدیل بر عالم ممنوع و فرق سر و اجزاء به اجزاء

- فرق سر، سوی داغ و روان به دوران و اینبار خط روان و دانه دان و بدان چیست زمان لحضه و

• لحضه دوم ........................... در کیست؟

و بریدن تردید در اهمیت به جهان ارادی از فراگرد جهان برون و چندو چونی و ظهوری بر قضای لحضه سوم...

اعتراض و نبرد با توان به نادانی های زمان و توجه به تخم دانه چهرۀ پرتوان و گزینشی به دو جهان از این مکان و بر بی نهایت های چشم، دیدن به نادیدن و دوباره دیدن

- گوش به شنیدن و از نشنیدن و از دوباره شنیدن 

- زبان به خوردن و نخوردن و دوباره خوردن.... و زبانی از دیدن و ندیدن و کپیدن و زدودن..

- ذست به برزیدن و ناتوان دیدن و دوباره در نوردیدن و عالم ممنوع را برجیدن

- قلب به تپیدن و نتپیدن و دوباره تپیدن

- نفس به کشیدن و نفس نکشیدن و دوباره کشیدن 

به تب و تاب توان کیف رسیدن، انرژی نطفه را تا بی نهایت دیدن و از کف چشم و گوش و لب و زبان و دندان و تپش قلب و ذرات در خط روان و زانو که معنای آن در جهان همتی ز بر توان انسان و جهانی به سردترین و جهانی سوزان و به سوگند این دو جهان و نام آوران بر روان در دریافت و درک شایدی نباتات و نباتات و حیوانات بر ایمان نای فیلسوفان، دانشمندان، ابداع گران، کاشفین، هنرمندان، موسیقی دانان، دادگرایان و زبان پیامبران و عالمین ادیان، محققان، ماده گرایان پر درک و بر درک عالم جهات، کرات و فلزات به جنگلها به آبها، به خاکها و آتش در دانشکده اوفانزای بیماریهای درون به برون و پیونددانان، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و اجتماعات بر تجسم زیست حیات تا پایان و تابستان، پائیز و زمستان و پایان بهار اول ورزشکاران در رتبه پایگاه جسم تا تفکر روان کتاب خوانان، زیباپرستان و مهرآفرینان با پیوند راهدانان در آن، دهقانان و کارگران و در فلسفه زمان و بر نهالان انشاء پزشکی در سون آدمیان و زبر فروزان به روز علوم از فیزیکدانان، ریاضیدانان، شیمیگرایان، روانشناسان و پر دانان فیزیولوژی انرژی کیهان و بر درک زبان روان و آنگاه بهار دوم بهاری از شکوفائی آخرین کنکاش از نبرد انسان با انسان تا به واگشتی از سلسلۀ نطفه ها و برخورد اندیشۀ همگنان جهان و حد پایان بینهایت های آن بر حکم کشف راز مجهولات کیهان و نوزادی از مادران و زِ مادر روان و تنی به انـشاء انسان از نقش جهان و جهانی بر خاصیت تحرک و بی آرامـی از این دنیای سکوت به تفکر، اعتـراض به زایـش و میـرش، گشت و واگشـت و دادسـتانی از برگشت سپهر، برگشتی تا فرمانی به سرنهشت و پادنهشت و هماهشت و به خود آئی، گر بخودآئی به :

• چهارمین لحضه

اندازۀ همراهی .......

درک جهان بزرگ از خورشیدها و ستارگان سرد، پنهان به اسرار رموز فیزیک بر هنجار ترکیبات تا بر حداقل جرم و حداکثر سرعت که شاهدان به درک اثر سوزنی به زیست میلیاردها جان به جهان نیمه جان و در بینهایت روان و این کلیدی است از منگاه توآ.....به خود....آ.......بخودآ

من اگاه......من.......من......من

ورود به:

• لحضه پنجم:

کتاب کونگ فو توا پر خط و سیاه به رویة سرخ چون خون خوانا، سرخ دانا، شال سرخ توانا و شال سرخ به روان انسانها که در کیست؟و موجی است از سرخ و سیاه و به لحضه است بی برخورد ولی با تو همراه و تمرکزی است به انشاء از بینهایت ها و تنیست و جهانیست، دانشکده ایست، معبدیست، نکته ایست، همراهیست، نقطه ایست بر زبر نشست بی دو پا و پروازیاست به دورها، آن سوها، از کجا ؟......همین جا......بخودآ......آ

من آگاه.....من.....من

تا به:

• لحضه ششم:

بی زمان

خلعی در نهایت توان 

سرد و جوشان 

و به حداقل طول خون سرخ روان

• بی بیان

• بی نگاه 

• بی حرکت

• بی جا و مکان 

• بی جرم

دور و نزدیک به همگان و در سکوت زمان به ذره ای تکان ، این جهان منست، منست در منست روان 

من با دوچشم به اندازه دو جهان می بینمش 

ای انسان 

در نهایت تا بی نهایت طوفان، ناگهان به من می گوید :

بخوان

جمود نمود بی رنگ سوگند تصویر پر رنگ را در ربود..... هر رنگ زاده می کند و مجموعه سرعت عالم را در نیستی تفقد و هستی بیرنگ دیدم و مختصر تحرکی آشکار تا فرض بی نهایت به دریافت و درک در خود می پرورانم و همه ارتعاشات و امواج را در مقابله او میکنم و در شکوه پیر هستی تکاملی از جهان پنهان با سلسله زمان به جهان آشکار می ریزد.

کیست انسان؟................................................................ منست روان 

• لحضه هفتم:

رستاخیز.....

به سرخیز........

به جاخیز.......

به پاخیز....... 

به خم خیز.......

به دورخیز.......

به زر خیز.......

و.......

زر انرژی جهانی است و زر تن خیزیست و به چهر فوق حاصل خیزیست و به زیر روا نیست

تن پایگاه تفکر و خاصیت جذب و درک آن در اسرار هندسی و تولید انرژی و لمس امواج در آزمایشگاه عظیم بدن انسان است ......

فرهنگستان تن متکی بر هفتاد و سه هزار «73000» تکنیک، ترکیب و عکس العمل سازی و خاصیت های موجی به خود و کرات و در مجموعه حرکات تا مرز توان سازی نیروهای فیزیکی و فیزیولوژی تن، که تن مملو از انرژی است.

همراه: در در کشف این دنیای ناشناخته و به سوگند شال سرخ راهبر معبد انشاء و به پرتوان راز توپک زمینیان و کهکشانهای آسمان و پرواز به سویه ذرات پنهان جنبش نموده ای به تصویر راز سیمرغ راهدان و ستاره پرتجربه جهان همراهان به بازوان و مشت گره خورده...... زمان ار طریقت دانایان.....با توان و یک اصل، انسان از تن به مایه روان .....

.......

همراه تو


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۲
آنسه ما

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی