چنین بر فضای فیزیولوژی همراه در معبد انشاء بر شاگردی زمان و در اندیشه پاکی تن و به فرمان نهاد انسان و نقطه آغاز همراهان برنامه یکم چنین میباشد:
برنامه اول- بهداشت پاها و دستها به آماج روان کردن انرژی کیهان به درون بدن همراهان
برنامه دوم- پاک کردن گوشها و سوراخهای بینی و نای بر هفت تنفس طولی و آنگاه ماساژ دادن چشمها به صورت دورانی و محوری
برنامه سوم- بهداشت دهان و دندان و زدن آب بر صورت و ماساژ دادن با حوله از پائین به بالا، از چپ به راست و میان حرکتی به واگشت و به سوی بیداری سرآگاه
برنامه چهارم- ماساژ دادن دورانی و محوری اعضاءگردن بدن بر شمول دور گردن، دور کتفها، دور کمر، کشاله رانها، خط تقسیم دو پا، دور زانو و دور مچ پاها با حوله نمدار به جاندار
برنامه پنجم- مشت کردن دستها به طریقه کونگ فو توآ و چرخش دادن مچها به هفده باره(17) از سون دوران به راست و هفده باره به سون دوران به چپ و آنگاه به لختی کوفتن به نیت بیداری پوسته به اعضاء
برنامه ششم- بلند شدن روی پنجه پاها به هفده باره(17) و چرخش به چپ و راست و آنگاه مکثی به ذن در زمان و به سون توان همراه، دوباره چرخش و هفده باره(17) چرخش زانوها به چپ وراست ، هفده باره(17) فشار بر پاشنه و لبه خارجی پاها ، هفده باره (17)فشار بر لبه داخلی پاها به نیت توان دادن سون نیروها ، هفده باره(17) کوه کردن پنجه ها و بلند شدن به نقطه عقب پاشنه به آماج تعادل یابی به اراده همراه و آنگاه سر ریشه کردن مغز به جای پاها به زبر نیاز فشار عکس خون و مکث هفتاد(70) ثانیه ای با اراده و هفتاد (70)ثانیه به ذن و در این پیوندگاه به آغازگری حرکات و توجه به حیات پاها و دستها ، ملزم به دادن علامت به صورت به اضافه، ضربدر، موازی، مساوی،تقسیم، دورانی و نقطه یابی، براگشت توپک ثقل زمینی از مغز به نشیمنگاه در حول ستون فقرات و بیداری مدار الکتریکی و بر تنظیم کنترل اعصاب از صدوهفتادهزار (170000) نقاط انرژی آشکار و پنهان بدن همراه...
برنامه هفتم- ورود به معبد انشاء و تمرکز به جهان درون به زبر برون و به آماج هفت(7) مایه بر دقیقه های از نشستگاه تا به خود...آ
لحضه ها
• لحضه یکم...سکوت...
در اندیشه، اندیشه راهبر معبد انشاء بر تو ای همراه...
تو بزرگی بر ما و بر رازی از دیدنها و نهایتی از جهان بزرگ و توانی به نهایت اجزاء
پس بگرد ای آفتاب هستی بخش و تو ای همراه
بی چشم اما پر نگاه بر تاریکیها...
اینگاه ستون بدن عمود بر دو اثر از مغز و نشیمنگاه به ثقل بدن در رابطه با کهکشانها و آنگاه کنکاشی بر نهایت توجه در ابهات بدن
اعماء و احشاء و حواس و احساس و از بی نهایت فرامین سلولهای مغز تا به فرمان سلولی و ژنی که به خود...آ و نقاط خود...آ از توآ
- فرق سر، نشیمنگاه و روان به دوران و برخورد دو جهان
- فرق سر، چشم سوم یا نقطه بین ابروها و روان به دوران و برخورد دو جهان
- فرق سر، نقطه تنفسی و روان به دوران و برخورد دو جهان
- فرق سر، موجی به خط روان از ناف انسان و روان به دوران و برخورد دو جهان
- فرق سر، پنجه های پاها روان به دوران و برخورد هنجار انرژی از دو جهان
- پنجه های دستها از درک تبدیل بر عالم ممنوع و فرق سر و اجزاء به اجزاء
- فرق سر، سوی داغ و روان به دوران و اینبار خط روان و دانه دان و بدان چیست زمان لحضه و
• لحضه دوم ........................... در کیست؟
و بریدن تردید در اهمیت به جهان ارادی از فراگرد جهان برون و چندو چونی و ظهوری بر قضای لحضه سوم...
اعتراض و نبرد با توان به نادانی های زمان و توجه به تخم دانه چهرۀ پرتوان و گزینشی به دو جهان از این مکان و بر بی نهایت های چشم، دیدن به نادیدن و دوباره دیدن
- گوش به شنیدن و از نشنیدن و از دوباره شنیدن
- زبان به خوردن و نخوردن و دوباره خوردن.... و زبانی از دیدن و ندیدن و کپیدن و زدودن..
- ذست به برزیدن و ناتوان دیدن و دوباره در نوردیدن و عالم ممنوع را برجیدن
- قلب به تپیدن و نتپیدن و دوباره تپیدن
- نفس به کشیدن و نفس نکشیدن و دوباره کشیدن
به تب و تاب توان کیف رسیدن، انرژی نطفه را تا بی نهایت دیدن و از کف چشم و گوش و لب و زبان و دندان و تپش قلب و ذرات در خط روان و زانو که معنای آن در جهان همتی ز بر توان انسان و جهانی به سردترین و جهانی سوزان و به سوگند این دو جهان و نام آوران بر روان در دریافت و درک شایدی نباتات و نباتات و حیوانات بر ایمان نای فیلسوفان، دانشمندان، ابداع گران، کاشفین، هنرمندان، موسیقی دانان، دادگرایان و زبان پیامبران و عالمین ادیان، محققان، ماده گرایان پر درک و بر درک عالم جهات، کرات و فلزات به جنگلها به آبها، به خاکها و آتش در دانشکده اوفانزای بیماریهای درون به برون و پیونددانان، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و اجتماعات بر تجسم زیست حیات تا پایان و تابستان، پائیز و زمستان و پایان بهار اول ورزشکاران در رتبه پایگاه جسم تا تفکر روان کتاب خوانان، زیباپرستان و مهرآفرینان با پیوند راهدانان در آن، دهقانان و کارگران و در فلسفه زمان و بر نهالان انشاء پزشکی در سون آدمیان و زبر فروزان به روز علوم از فیزیکدانان، ریاضیدانان، شیمیگرایان، روانشناسان و پر دانان فیزیولوژی انرژی کیهان و بر درک زبان روان و آنگاه بهار دوم بهاری از شکوفائی آخرین کنکاش از نبرد انسان با انسان تا به واگشتی از سلسلۀ نطفه ها و برخورد اندیشۀ همگنان جهان و حد پایان بینهایت های آن بر حکم کشف راز مجهولات کیهان و نوزادی از مادران و زِ مادر روان و تنی به انـشاء انسان از نقش جهان و جهانی بر خاصیت تحرک و بی آرامـی از این دنیای سکوت به تفکر، اعتـراض به زایـش و میـرش، گشت و واگشـت و دادسـتانی از برگشت سپهر، برگشتی تا فرمانی به سرنهشت و پادنهشت و هماهشت و به خود آئی، گر بخودآئی به :
• چهارمین لحضه
اندازۀ همراهی .......
درک جهان بزرگ از خورشیدها و ستارگان سرد، پنهان به اسرار رموز فیزیک بر هنجار ترکیبات تا بر حداقل جرم و حداکثر سرعت که شاهدان به درک اثر سوزنی به زیست میلیاردها جان به جهان نیمه جان و در بینهایت روان و این کلیدی است از منگاه توآ.....به خود....آ.......بخودآ
من اگاه......من.......من......من
ورود به:
• لحضه پنجم:
کتاب کونگ فو توا پر خط و سیاه به رویة سرخ چون خون خوانا، سرخ دانا، شال سرخ توانا و شال سرخ به روان انسانها که در کیست؟و موجی است از سرخ و سیاه و به لحضه است بی برخورد ولی با تو همراه و تمرکزی است به انشاء از بینهایت ها و تنیست و جهانیست، دانشکده ایست، معبدیست، نکته ایست، همراهیست، نقطه ایست بر زبر نشست بی دو پا و پروازیاست به دورها، آن سوها، از کجا ؟......همین جا......بخودآ......آ
من آگاه.....من.....من
تا به:
• لحضه ششم:
بی زمان
خلعی در نهایت توان
سرد و جوشان
و به حداقل طول خون سرخ روان
• بی بیان
• بی نگاه
• بی حرکت
• بی جا و مکان
• بی جرم
دور و نزدیک به همگان و در سکوت زمان به ذره ای تکان ، این جهان منست، منست در منست روان
من با دوچشم به اندازه دو جهان می بینمش
ای انسان
در نهایت تا بی نهایت طوفان، ناگهان به من می گوید :
بخوان
جمود نمود بی رنگ سوگند تصویر پر رنگ را در ربود..... هر رنگ زاده می کند و مجموعه سرعت عالم را در نیستی تفقد و هستی بیرنگ دیدم و مختصر تحرکی آشکار تا فرض بی نهایت به دریافت و درک در خود می پرورانم و همه ارتعاشات و امواج را در مقابله او میکنم و در شکوه پیر هستی تکاملی از جهان پنهان با سلسله زمان به جهان آشکار می ریزد.
کیست انسان؟................................................................ منست روان
• لحضه هفتم:
رستاخیز.....
به سرخیز........
به جاخیز.......
به پاخیز.......
به خم خیز.......
به دورخیز.......
به زر خیز.......
و.......
زر انرژی جهانی است و زر تن خیزیست و به چهر فوق حاصل خیزیست و به زیر روا نیست
تن پایگاه تفکر و خاصیت جذب و درک آن در اسرار هندسی و تولید انرژی و لمس امواج در آزمایشگاه عظیم بدن انسان است ......
فرهنگستان تن متکی بر هفتاد و سه هزار «73000» تکنیک، ترکیب و عکس العمل سازی و خاصیت های موجی به خود و کرات و در مجموعه حرکات تا مرز توان سازی نیروهای فیزیکی و فیزیولوژی تن، که تن مملو از انرژی است.
همراه: در در کشف این دنیای ناشناخته و به سوگند شال سرخ راهبر معبد انشاء و به پرتوان راز توپک زمینیان و کهکشانهای آسمان و پرواز به سویه ذرات پنهان جنبش نموده ای به تصویر راز سیمرغ راهدان و ستاره پرتجربه جهان همراهان به بازوان و مشت گره خورده...... زمان ار طریقت دانایان.....با توان و یک اصل، انسان از تن به مایه روان .....
.......
همراه تو